جمعه 88/5/16 10:24 عصر| |
نظر
مهدی جان ما جمعه را به عشق تو تعطیل کرده ایم .به این می اندیشیم که شاید ان روزی که روز امدن توست امروز باشد و چشمان منتظر و عاشقم به جمال رعنای تو ای مظهر عدالت و بزرگی روشن شود و تاریکی دنیا و ظلم و ظالمین را پایانی تا ابد باشد.اسمان بی ستاره ام ابری است و چشمه ی چشمانم پر از اشک دلتنگی . در کوچه باغ بی کسی ام باز دلتنگ تو میشوم . نمیدانم سر کدام کوچه منتظرت باشم .نمیدانم با طلوع کدام خورشید ساعتم را تنظیم کنم. همه شبها دستان پر از خواهش و نیازم را بسوی اسمان دراز میکنم.چشمانم را میبندم و با تمام احساس تو را نجوا میکنم.مثل کسی که منتظر مهمان است و خانه اش را تمیز میکند.ما هم روح و جسم مان را از الودگی و گناه و غیبت پاک میکنیم و به عنوان یک منتظر واقعی و با رویی خجل دست به تمنای تو می شویم .