پنج شنبه 88/8/7 5:0 عصر| |
نظر
امام رضا (ع) وارد حمام شد . مردی که آن حضرت را نمی شناخت ، به او گفت بدن مرا ملش بده . امام شروع به مالش بدن او کرد . هنگامی که مردم آن شخص را از جریان آگاه کردند ، . امام را شناخت ، پریشان گردید و عذر خواهی کرد و از این کار پوزش خواست ؛ لیکن امام (ع) همجنان به مالش بدن او ادامه داد ، و او را دلجویی کرد .
نامه ای از نیشابور به مأمون رسید (به این مضمون ) : مردی زرتشتی هنگام مرگ وصیت کرده است که مال زیادی را که از او باقی می ماند ، میان بینوایان و تهیدستان تقسیم کنند . قاضی نیشابور آن اموال را میان مسلمانان تقسیم کرده است . مأمون به امام رضا (ع) گفت : ای سرور من ! در این موضوع چه می فرمایید ؟
امام (ع) فرمود : زرتشتیان برای بینوایان مسلمان وصیت نمیکنند .نامه ای به قاضی نیشابور بنویس تا همان مقدار از مالیات مسلمانان بردارد و به بینوایان بدهد .
نزد امام رضا (ع) رفتم و او موهایش را رنگ کرده بود. گفتم فدایت شوم با رنگ سیاه موهایت را رنگ کردی ؟
فرمود : " در زنگ آمیزی مو، پاداش است ، رنگ کردن مو و آراستگی از چیزهایی است که پاکدامنی زن را افزون می کند ؛ و زنان پاکدامنی را رها کردند ؛ چون همسرانشان خود را برای ایشان آماده نکردند .
عمران هوشیار