از آنجا که امتحان ابراهیم یکى از بزرگترین امتحانات در طول تاریخ بود، امتحانى که هدفش این بود قلب او را از مهر و عشق غیر خدا تهى کند، و عشق الهى را در سراسر قلب او پرتوافکن سازد، طبق بعضى از روایات شیطان به دست و پا افتاد، کارى کند که ابراهیم از این میدان پیروزمند بیرون نیاید، گاه به سراغ مادرش هاجر آمد، و به او گفت میدانى ابراهیم چه در نظر دارد؟
مى خواهد فرزندش را امروز سر ببرد! هاجر گفت : برو سخن محال مگو که او مهربانتر از این است که فرزند خود را بکشد، اصولا مگر در دنیا انسانى پیدا مى شود که فرزند خود را با دست خود ذبح کند؟ شیطان به وسوسه خود ادامه داد و گفت او مدعى است خدا دستورش داده . هاجر گفت : اگر خدا دستورش داده پس باید اطاعت کند و جز رضا و تسلیم راهى نیست !! گاهى به سراغ فرزند آمد و به وسوسه او مشغول شد از آن هم نتیجه اى نگرفت ، چون اسماعیل را یک پارچه تسلیم و رضا یافت . سرانجام به سراغ پدر آمد و به او گفت ابراهیم ! خوابى را که دیدى خواب شیطانى است ! اطاعت شیطان مکن!
وسوسه هاى شیاطین در میدانهاى بزرگ امتحان نه از یکسو که از جهات مختلف صورت مى گیرد، هر زمان به رنگى ، و از طریقى، مردان خدا باید ابراهیم وار شیاطین را در همه چهره ها بشناسند
ابراهیم که در پرتو نور ایمان و نبوت او را شناخت بر او فریاد زد دور شو اى دشمن خدا. در حدیث دیگرى آمده است : ابراهیم نخست به مشعرالحرام آمد تا پسر را قربانى کند، شیطان به دنبال او شتافت ، او به محل جمره اولى آمد شیطان به دنبال او آمد، ابراهیم هفت سنگ به او پرتاب کرد، هنگامى که به جمره دوم رسید باز شیطان را مشاهده نمود هفت سنگ دیگر بر او انداخت ، تا به جمره عقبه آمد هفت سنگ دیگر بر او زد (و او را براى همیشه از خود مایوس ساخت ).
این نشان مى دهد که وسوسه هاى شیاطین در میدانهاى بزرگ امتحان نه از یکسو که از جهات مختلف صورت مى گیرد، هر زمان به رنگى ، و از طریقى مردان خدا باید ابراهیم وار شیاطین را در همه چهره ها بشناسند، و از هر طریق وارد شوند راه را بر آنها ببندند و سنگسارشان کنند، و چه درس بزرگى ؟!
تفسیر نمونه، مکارم شیرازی